انسان حیوان شگفت انگیزی است. عصر جدید

ساخت وبلاگ

برنامه "عصرجدید" به دنبال اثبات این است که انسان همان "حیوان شگفت انگیزی"  است که "ژان فرانسوآ دورتیه" گفت.

شاید اگر شخص دیگری مدیریت شبکه سه را به عهده می داشت هرگز انگیزه ای برای نوشتن این مکتوب در من ایجاد نمی شد. زیرا انتظار فهم چنین موضوعی در هر فردی کمی زیاده خواهی و زیاده طلبی ست. اساسا مدیران کلانِ رسانه با ایده های بزرگ می آیند و بعد با مقوله پُر کردن آنتن مواجه شده و دست از آرمان هایشان می کشند و یا از آنها کوتاه می آیند تا آنتن خالی نماند. اما عصر جدید به دلیل مخاطب بالا نباید گرفتار چنین روندی می شد، که شد.

ابتدا سه نکته در نوع قضاوت من پیرامون برنامه "عصر جدید" باید روشن شود؛

·از آنجا که معتقدم نباید قضاوت زود هنگام در مورد آثار رسانه ای داشت، ابتدا صبر کردم تا مجموعه به پایان برسد تا متهم به قضاوت زود هنگام نشوم.

·این نقد را بر اساس سلیقه، هیجان و شورهای زودگذر انجام نداده ام که مبادا متهم به تندروی شوم، بلکه نقدی ست با تحلیل که به عنوان یک طلبه ی استراتژی فرهنگی و آگاه به مختصات های رسانه ای و جامعه شناختی انجام داده ام.

·در این نقد تاثیرات میدانی این مجموعه در میان خانواده ها را نیز لحاظ نموده ام.

بی شک اصلِ کلیدی در رسانه، تاثیرگذاری بر مخاطب است و اگر این امر محقق نشود اساسا رسانه، رسانه ی نا کارآمدی خواهد بود. حال سوالی کلیدی! از این زاویه به موضوع نگاه کنید که رسانه توانسته است با استفاده از محصولی خاص مخاطب را جذب و تاثیرگذاری حداکثری را داشته باشد. آیا این تاثیرگذاری، مثبت بوده یا منفی؟

تقلید خوب، خوب است و تقلید خوب تقلیدی است که آگاهانه صورت می گیرد. جوامع گوناگونی در شرق و غرب عالم اقدام به تهیه و تولید برنامه هایی شبیه "عصرجدید" کرده اند و به نوعی این مدل به استانداری جهانی تبدیل شده است. تقلید از ساختار آن برنامه ها اصلا جای ایراد نیست و چه بسا نیازی یا مجالی برای اختراع چرخ، از نو نیست. اما ایراد کار کجاست؟

اگر ارزایابی درستی در هنگام طراحی این برنامه صورت پذیرفته بود گروهِ طراح برنامه باید متوجه می شدند که، برنامه هایی از این دست که به بهانه ی استعداد یابی ساخته می شوند، در واقع قصد دارند تا نیروی انسانی مورد نیازِ جامعه ی هدف را با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی آن جامعه تامین نمایند. برای مثال ایالات متحده با برگذاری چنین برنامه هایی استعدادهای موجود در حوزه خوانندگی، رقص، تاترهای موزیکال و... شناسایی می کند تا خوراک نایت کلاب ها، دانسینگ ها، بارها، تاترها و دیگر فضاهای سرگرمی و رسانه ای اش را تامین کند، زیرا فقط تعداد بارها و نایت کلاب های ایالات متحده در سال 2017 بیش از 66هزار مورد ثبت شده است.

آیا ما برای سیل عظیمی از جوانان که در صحنه "عصر جدید" مشغول انجام حرکات موزون به بهانه ورزش بودند، این تعداد نایت کلاب داریم؟ شاید شما بگوید که این ها ورزش است، اما با بررسی دقیق تر جوامعی که این الگوها را ارائه می کنند، سازندگان و مدیران بهتر می توانستد ببینند که خاستگاه این حرکات کجاست و چه استفاده هایی از آن می شود. اصلا فرض کنیم ورزش است! کجای ایران ورزشگاه های مورد نیاز این افراد تاسیس شده؟ و چه میزان مخاطب دارد؟ چه میزان درآمد زایی میتواند داشته باشد؟ چه کمکی به ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه می کند؟ و صدها سوال دیگر که از آنها می گذرم! حرکت هایی که با آن موسیقی های ترنس و هَووس با طناب و حلقه انجام می شود در تمدن لیبرالی جایگاه خاصی دارد که کشور ما فاقد آن جایگاه است. در حقیقت فارغ از اینکه این موارد چقدر در تضاد با فرهنگ ما هستند از نظر جامعه سازی غلط و مخرب اند. جمله ابتدایی ام را تکرار می کنم؛ اصلِ کلیدی در رسانه تاثیرگذاری بر مخاطب است و اگر این امر محقق نشود اساسا رسانه، رسانه ی نا کارآمدی خواهد بود. حال از این زاویه به موضوع نگاه کنید که رسانه توانسته است با استفاده از محصولی خاص مخاطب را جذب، و تاثیرگذاری حداکثری را داشته باشد. آیا این تاثیرگذاری، مثبت بوده یا منفی؟

قطعا بسیار منفی ست، چرا که نه تنها این خیل عظیم آدم هایی که روی صحنه عصر جدید حضور پیدا کردند دیگر زندگی شان در توهم شهرت و صحنه های پُر از تماشاچی خواهد سوخت، بلکه صدها برابر آنها در درون خانه ها شروع به تقلید و بالا و پایین پریدن خواهند کرد، تا روزی خودشان را به روی صحنه عصرجدید برسانند و بعد،... هیچ!

نسل اولی که روی صحنه ی "عصر جدید" خودنمایی کردند، قطعا محصول تفکر لیبرالیستیِ و اومانیستیِ تمدن غرب و شبکه های مجازی و ماهواره ای شان بوده اند، اما نسل جدید این عصرجدیدی ها، محصول تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران، نام خواهند گرفت. حتی خانمی که با شن روی شیشه نقاشی می کشد تا وقتی روی صحنه ی "عصر جدید" حاضر نشده، هنری دارد در کنار هنرها و احتمالا کارهای دیگرش، اما وقتی جو صحنه او را بگیرد، می خواهد با نقاشی کشیدن روی شیشه تبدیل به سوپراستاری بی همتا گردد، و در آن سوی تصویر، در اندرون خانه ها، حالا لشکری از این دختر و پسرها که از فردا با خاک روی شیشه نقاشی خواهند کشید. نقاشی که دیگر به سیاق خواست تمدن لیبرال تاثیرگذاری بلند مدت ندارد و نیازهای لحظه ای را پاسخ می گوید. هنری نامانا و پر افاده که تنها به درد ایجاد هیجانات لحظه ای می خورد. همان صحنه ی نمایش بی هویت و بی آینده ای که فرصت های بیشماری را خواهند سوزاند.

تعداد زیادی از جوانان را در جاهای مختلف دیده ام که متمایل به همان افعالِ انجام شده در روی صحنه عصرجدید شده بودند، این یعنی تاثیرگذاری! اما افسوس از آینده ای که خواهد سوخت.

آیا در هنگام طراحی این برنامه با این کَستینگ خاص و صد البته مهم، تاثیرگذار و جذاب، اصلا به این فکر شده که ایران به چه تعداد خواننده نیاز دارد؟ و بازخورد این برنامه چه تعداد از جوانان این مملکت را به درونِ این چاه تباهی خواهد کشاند. البته که خوانندگی چاه تباهی نیست، اما با نگاهی به وضعیت فعلی این هنر، خواهید دید که چه تعداد بالایی از جوانان کشور که به امیدِ خواننده شدن، عُمر و پول خود را در استدیو های زیر زمینی و رو زمینی هزینه می کنند و تعداد بسیار بسیار زیادی از آنها هرگز، تاکید می کنم هرگز شنیده نمی شوند.

حالا با تحریک برنامه "عصرجدید" این فضای تنگ و تُرش با سِیلی از خواننده های جدید تهدید می شود که وارد سُفره ی کوچک صنعت موسیقی ما می شوند، سفره ای که چند آدم خاص کل بازار آنرا اداره می کنند. مگر چند کنسرت در کشور ما برگزار می شود که به خواهیم برای تولید خواننده چنین فضا و آنتنی به یک برنامه بدهیم تا نیازهای بازار موسیقی کشور تامین شود؟ آنقدر خواننده و آوازه خوان در کشور زیاد است که خیلی هاشان تشابه اسمی، صدایی و چهره دارند و برای ایجاد تمایز به چه کارهایی که تن در نمی دهند.

این در حالی ست که جوانانِ نا آگاهِ بسیاری هم بوسطه ی حسِ نیاز به دیده شدن، بدونِ وجودِ "عصر جدید" هم به این مرداب کشیده می شوند و نیروی کار کشور در اوج دورانِ توانایی، فرسوده و بی انگیزه می شود، و بد به حال مدیران و برنامه ریزانی که با برنامه ای تا این حد مهیج و پُر مخاطب بر این آتش خانمان سوز می دمند.

به راستی چه کسی پاسخ گوی تباه شدن این زندگی هاست؟

بر خلاف آن که مدیران و برنامه ریزان #عصرجدید تبلیغ و به نوعی وانمود می کنند که عصر جدید در واقع پیرو بیانیه گام دوم و در راستای تحقق آن ساخته شده است و به نوعی در فحوای کلام می خواهند این رویکرد را به مخاطب خاص حقنه کنند، ابداً چنین جایگاهی برای این برنامه نه دیده شده و نه وجود دارد. اساسا #عصرجدید با اهداف بیانیه "گام دوم" مقام معظم رهبری و "الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت" در تضاد است.

در بیانیه ی گام دوم رهبری "عصرجدید" را عصر ظهور انقلاب اسلامی می داند و زوال اندیشه مدرنیته در هر سوی شرق و غرب عالم. اما "عصرجدید" شبکه محترم سه دقیقا و نعل به نعل در حال پیاده سازی اندیشه ی لیبرالیستی و اومانیستی و در یک کلام اندیشه ی مدرنیته است. چه! کسی با ذغال عکس حاج قاسم سلیمانی را بکشد و چه هر چهره ی معرف دیگری را تا وقتی در ناخودآگاهش اسیر اندیشه لیبرالی است از معنای عصرجدید کیلومترها فاصله دارد.

وقتی فراخوان برنامه ی "عصرجدید" منتشر شد، گمان می کردم هدف، گفتمان سازی همان "عصرجدید" ی است که در بیانیه ی گام دوم مطرح شد. بنده آن فراخوان را دوبار مطالعه کردم و محصولات رسانه ای پیرامونش را دیدم و به دنبال آیتم هایی بودم که ضمن داشتن جذابیت بصری و امیدآفرینی و ایجاد شور و نشاط اجتماعی، مخاطب را در لایه های پنهان و به دور از شعار زدگی به سمت آن حقیقت روشن هدایت کند، اما بی تعارف این برنامه تیغی ست به روی آن حقیقت!

مسئله من فرم ماجرا نیست که چه بسا اتفاقا با فرم تکراری و تقلیدی آن خیلی هم موافقم. اساسا درد من، درد روش نیست! درد فرم نیست! دردِ محتواست.

چرا نیازهای اجتماعی ما در این برنامه دیده نشده؟ مگر امام جامعه قریب به یک دهه نیست که نام سال را با مضامین اقتصادی همراه می کند؟ کجای برنامه ای با این پتانسیل به این امر توجه داشته است. آیا نمی شد در کنار همین ورزشکاران خوش رقص، افرادی را با مشخصه های نخبگی درعلم، درصنعت، یا حتی در کشاورزی، و طراحی و تولید به روی صحنه ی رقابتی "عصرجدید" آورد؟

واقعا یکی از مهمترین دردهای ما مدیران و طراحانی هستند که اندیشه های غربی را اسلام مالی می کنند و به نام اسلامی به خورد مردم می دهند. آوردن قاری قرآن پارکورکار دقیقا مصداق اسلام مالی کردن است و همان اندازه زشت است که بانک ها جشنواره و همایش بانک داری اسلامی برگذار می کنند، حال آنکه اکثر مراجع بر ربا محور بودن بانک ها تاکید دارند. برای مثال؛ امروز که همه از کیفیت پایین خودروهای ساخت داخل آگاهیم و حتی امام جامعه نیز در این مورد نهیب زده! آیا خوب نبود با دادن فضایی برای عرض اندام طراحان خودرو، ضمن ایجاد غرور ملی به داشتن چنین طراحان بزرگی در کشور، مطالبه گری عمومی، برای تولیدِ حاصل فکر مهندسان ایرانی را، در این برنامه رقم بزنیم. آیا باورِ "ما می توانیم" در دیدن چنین صحنه ای بیشتر است یا در ملق زدن و بالا و پایین پریدن های دستِ جمعی؟

نکته ی من حذف آیتم های مورد تعرضم نیست. بلکه نبود آیتم های درست در چنین برنامه ی تاثیرگذاری است. نکته من نبود نگاه درست به نیازهای جامعه است. نکته ی من نداشتن آینده نگری لازم در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی است. این برنامه طوری طراحی و اجرا شده است که گویی قرار است وعده ی "جان بُلتون" همان احمق درجه یک، در فروپاشی جمهوری اسلامی محقق، و از فردای آن روز نیازِ کابارها و نایت کلاب ها از این طریق تامین شود.

در تمدنِ غرب فیوچرلوژیست ها یا همان آینده پژوهان و استراتژیست ها نقشِ کلیدی در رسیدنِ رسانه ها به اهداف، چشم اندازها و رویاهای کشورها را دارند. اهدافی از پیش تعیین شده  در کلانِ نظام ها که قرار است پنجاه، صد یا حتی دویست سال آینده آن سرزمین ها را رقم بزند.

متاسفانه برنامه سازان ما در مرحله نخست از این سواد استراتژیک بهره ندارند و در مرحله بعد صرفا با نگاهی مقلدانه به دنبال تامین نظر مدیران شبکه های خود هستند و ظاهرا تنها ظاهر امر برای شان مهم است، و حتی در روندی معکوس مدیران به شکلی سفارشی و متاسفانه دیکتاتور مابانه صرفا به واسطه ی سلیقه شخصی خودشان، برنامه ای را به گروه تولید مد نظرشان سفارش می دهند، که حتی در آن روند هم اثری از نگاه های دکترینال و یا حداقل استراتژیک به چشم نمی خورد.

برنامه "عصر جدید" در کمال تاسف نه تنها عصر جدیدی نیست که بازگشتی سخیف است به همان "عصر جاهلیت" مد نظر مدرنیه است. همان "انسان حیوان شگفت انگیزی" که ژان فرانسوآ دورتیه می گفت و مطلوب و مقبول تمدن غرب است. 

سهیل سلیمی / فیلمساز و استراتژیست / بهارنودوهشت ویراست بهار نودونه

فیلم شناسی سهیل سلیمی Soheil Salimi Filmography...
ما را در سایت فیلم شناسی سهیل سلیمی Soheil Salimi Filmography دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheilsalimi بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:10